خدا هست هنوز..


ماه من غصه  چرا؟

آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد
یا زمینی را که، دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید
و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست
ماه من غصه چرا؟
تو مرا داری و من هر شب و روز، آرزویم همه خوشبختی توست
ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن
کار آنهایی نیست که خدا را دارند
ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود که خدا هست، خدا هست هنوز
او همانیست که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد
او همانیست که هر لحظه دلش می خواهد همه زندگی ام، غرق شادی باشد
ماه من...
غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی، بودن اندوه است
این همه غصه و غم، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه، میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین، ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند
که خدا هست
خدا هست
خدا هست هنوز...


شاعر :مهین رضوانی فرد


اشعار مولانا به زبان انگلیسی و فارسی



Each breath is a song of love
From left and right, pass us by
We’ll return to the world above
Such fate no-one can defy.
We have come from the skies
Befriended angels in heaven
To the same place we will rise
To that city past skies seven.
We are above the skies
And angels we transcend
Why should we compromise?
The House of Songs is our end.
With good fortune may we live
Fate is contradictory,
Gladly our lives may we give
Worldly pride victory.
 
ادامه مطلب ...

سفیــــــــد بـــرفـــی و هفـــــــت کوتــــــوله

http://s3.picofile.com/file/7929956448/Snow_White_and_the_Seven_Dwarfs_1937_.jpg
 

سفیدبرفی و هفت کوتوله نام افسانه‌ای مشهور در اروپا و یکی از فیلم‌های کارتونی ,والت دیزنی است.

ملکه‌ای در وسط زمستان کنار پنجره‌ای نشسته بود و مشغول قلاب دوزی از روی طرحی از جنس درختآبنوسبود که انگشتش را زخمی می‌کند.او با دیدن خون آرزو می‌کند که دختری که از او به دنیا می‌آید پوستی به سفیدی برف و لبانی به سرخی خون و مو وچشمانی به سیاهی قالب درخت آبنوس که در دستانش بود داشته باشد.سال بعد دختری با همان ویژگی‌ها که ملکه آرزو کرده بود به دنیا می‌آید ولی ملکه هنگام وضع حمل می‌میرد.اسم آن دختر را سفید برفی می‌نامند. سال بعد شاه همسر دیگری برای خود اختیار می‌کند ملکه جدید بسیار زیبا اما فوق‌العاده مغرور بود.او آینه‌ای جادویی داشت که قادر به تکلم بود یکی از وظایف آینه این بود که به ملکه اعلام کند که او زیباترین فرد روی زمین است.




  ادامه مطلب ...

ماه بالای سرتنهایی است...



http://s3.picofile.com/file/7928167197/za.jpg

غربت


ماه بالای سر آبادی ست ،

اهل آبادی در خواب.

روی این مهتابی ، خشت غربت را می بویم.

باغ همسایه چراغش روشن،

من چراغم خاموش ،

ماه تابیده به بشقاب خیار ، به لب کوزه آب.

غوک ها می خوانند.

مرغ حق هم گاهی.

کوه نزدیک من است : پشت افراها ، سنجدها.

و بیابان پیداست.

سنگ ها پیدا نیست، گلچه ها پیدا نیست.

سایه هایی از دور ، مثل تنهایی آب ، مثل آواز خدا پیداست.

نیمه شب باید باشد.

دب اکبر آن است : دو وجب بالاتر از بام.

آسمان آبی نیست ، روز آبی بود.

یاد من باشد فردا ، بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم.

یاد من باشد فردا لب سلخ ، طرحی از بزها بردارم،

طرحی از جاروها ، سایه هاشان در آب.

یاد من باشد ، هر چه پروانه که می افتد در آب ، زود از آب در آرم.

یاد من باشد کاری نکنم ، که به قانون زمین بر بخورد .

یاد من باشد فردا لب جوی ، حوله ام را هم با چوبه بشویم.



یاد من باشد تنها هستم.ماه بالای سر تنهایی است...




ترجمه به انگلیسی

 

ادامه مطلب ...