♥  baroonak ♥
♥  baroonak ♥

♥ baroonak ♥

دست از سر کسی برداشتن





Get off someone's back

معنی: دست از سر کسی برداشتن
 

http://s1.picofile.com/file/7834881070/image023.gif

- Hey, John. I'm bored. Come on, let's go out and do something.
- Sorry, I'm right in the middle of studying for a physics exam. I won't be able to make it tonight.
- You've been studying for a long time. Why don't you take a break?
- Get off my back! I can't go anywhere!
- OK, I'll stop bothering you only if you promise to let me know the minute you're finished.


ترجمه به فارسی


- هی، جان. من خسته شدم. بیا بریم بیرون یه کاری بکنیم.
- متأسفم، الآن دارم خودم رو برای یک امتحان فیزیک آماده می‌کنم. امشب نمی‌تونم بیام.
- تو خیلی وقته که داری درس می‌خونی. چرا یک کم استراحت نمی‌کنی؟
- دست از سرم بردار! من هچ جا نمی‌تونم بیام!
- باشه، دیگه اذیتت نمی‌کنم فقط به این شرط که قول بدی هر موقع کارت تموم شد بهم بگی.
 

جک انگلیسی با ترجمه فارسی


 
Two lawyers walking through the woods spotted a vicious-looking bear. The first lawyer immediately opened his briefcase, pulled out a pair of sneakers and started putting them on. The second lawyer looked at him and said, "You're crazy! You'll never be able to outrun that bear!"
 
"I don't have to," the first lawyer replied. "I only have to outrun you."
 
 
ترجمه به فارسی
 
دوتا وکیل داشتن با هم قدم میزدن که ناگهان با یه خرس عصبانی و بد شکل رو به رو شدن. وکیل اول با سرعت کیفش رو باز کرد و از توی اون یک جفت کتانی در آورد و شروع به پوشیدن اونها کرد. وکیل دوم نگاهی بهش انداخت و گفت : تو خیلی احمقی، هرگز نمیتونی از این خرس جلو بزنی.
 
دومی جواب داد : مجبور نیستم این کار رو بکنم!!! فقط کافیه از تو جلو بزنم!!!!

(یک داستان کوتاه انگلیسی به همراه ترجمه)


پسر بازیگوش


Peter was eight and a half years old, and he went to a school near his house. He always went there and came home on foot, and he usually got back on time, but last Friday he came home from school late. His mother was in the kitchen, and she saw him and said to him, "Why are you late today, Peter  

"My teacher was angry and sent me to the headmaster after our lessons," Peter answered

?""To the headmaster?" his mother said. "Why did she send you to him  

"Because she asked a question in the class; Peter said, "and none of the children gave her the answer except me."

His mother was angry. "But why did the teacher send you to the headmaster then? Why didn"t she send all the other stupid children?" she asked Peter  

."Because her question was, "Who put glue on my chair?" Peter said

 

پیتر هشت سال و نیمش بود و به یک مدرسه در نزدیکی خونشون می‌رفت. او همیشه پیاده به آن جا می‌رفت و بر می‌گشت، و همیشه به موقع برمی‌گشت، اما جمعه‌ی قبل از مدرسه دیر به خانه آمد. مادرش در آشپزخانه بود،‌ و وقتی او (پیتر) را دید ازش پرسید «پیتر، چرا امروز دیر آمدی»؟

پیتر گفت: معلم عصبانی بود و بعد از درس مرا به پیش مدیر فرستاد.

مادرش گفت: پیش مدیر؟ چرا تو را پیش او فرستاد؟

پیتر گفت: برای اینکه او در کلاس یک سوال پرسید و هیچکس به غیر از من به سوال او جواب نداد.

مادرش عصبانی بود و از پیتر پرسید: در آن صورت چرا تو را پیش مدیر فرستاد؟ چرا بقیه‌ی بچه‌های احمق رو نفرستاد؟

پیتر گفت: برای اینکه سوالش این بود «چه کسی روی صندلی من چسب گذاشته؟»


زندگینامه‌ی آیت‌الله بهشتی؛ مرد دین و دانش


نام: سیدمحمد حسین بهشتی

تولد: سحرگاه دوم آبان ماه 1307 ه‍.ش، محله لومبان اصفهان.

شروع تحصیلات: از چهارسالگی در مکتب خانه

ورود به حوزه علمیه اصفهان: 1321 ه‍.ش(14 سالگی) با نیمه تمام گذاشتن تحصیلات دبیرستانی.

ورود به حوزه علمیه قم: 1326 ه‍.ش(19 سالگی)

اخذ لیسانس: سال 1330 ه‍.ش(23 سالگی) در رشته فلسفه

اخذ دکتری: سال 1353 ه‍.ش(46 سالگی) در رشته فلسفه

شهادت: شبانگاه هفتم تیرماه 1360 ه‍.ش(53 سالگی) (1)
 
محمد حسینی بهشتی که گاهی به اشتباه محمدحسین بهشتی می نویسند در یک خانواده روحانی در آبان ۱۳۰۷ در محله لومبان ( لبنان ) – از محله های قدیمی اصفهان، به دنیا آمد ! پدر ایشان از روحانیون و مدرسین برجسته حوزه علمیه اصفهان محسوب می شد که سلسله نسب این خاندان به حضرت زین العابدین – امام چهارم شیعیان – می رسد و فشارهای رضاخانی و تحقیرهای اعمال شده در عصر پهلوی دوم ( ۱۳۲۰-۱۳۵۷ ) مانع پویایی و رسالت تبلیغ دین در خاندان بهشتی نشد. خانواده بهشتی از طرف پدر و هم از طرف مادر روحانی بود. ایشان در سن ۴ سالگی تحصیلات خود را در خانه آغاز نمود. (۲)
 

ادامه مطلب ...

متن انگلیسی با ترجمه ی فارسی


 معلم و شمع


The  teacher  and  the candle

"put off my flame ,its getting late to sleep tonight"

The patient  feels  not discontent," the teacher said"

"should you take offense at the pains of such a way,

How you resemble us in patience, as they say

The candle groaned : morning  brings me death , this is right

"But  mine "  , the  teacher said , " is shining beyond night.

" so  long as  the earth rotates to get the suns  rays,

Teachers always burn to enlighten rights and days


ترجمه به فارسی :

معلم و شمع

با معلم نیمه شب شمعی تحکم کرد و گفت

خیز و بردار آتش از من موقع خوابیدن است

گفتش ای آتش برو رسم صبوری این نبود

تاب بیداری نداری این چه بر تابیدن است

در شکیبایی چرا با ما شباهت جسته ای

گر ز رنج راه با ما قصد تو رنجیدن است

گفت در پایان شب عمرم به پایان می رسد

گفت ما را شیوه تا آنسوی شب تابیدن است

تا برای بهره ای از نور می گردد زمین

کار خورشید و معلم همچنان تابیدن است