♥  baroonak ♥
♥  baroonak ♥

♥ baroonak ♥

نکته های کوچک زندگی

http://s5.picofile.com/file/8146227276/260068_NCmtOcNJ.jpg

هیچ دقت کردی که :

وقتی به عیادت مریضی میری ،

وقتی به فقیری کمک میکنی ،

وقتی باعث ازدواج دو جوان میشی ،

وقتی دست نوازش بر سر یتیمی می کشی،

وقتی انفاق میکنی زکات و خمس میدی،

وقتی پرستاری بیماری رو میکنی،

وقتی قرضی به کسی میدی،

وقتی قربونی میکنی و بین فقرا پخش میکنی،

وقتی جاتو تو اتوبوس به یه بزرگتر یا خانم میدی،

وقتی از زحمات دیگران قدردانی و تشکر میکنی،

وقتی با روی خوش سلام میکنی ،

وقتی خوش قولی ،

وقتی زکات دانشت رو با نشر اون می پردازی

وقتی از مظلوم دفاع میکنی

وقتی عذرخواهی رو قبول میکنی و خطای دیگران رو میبخشی و از انتقام صرف نظر میکنی ...

داری فرد یا افرادی رو شاد میکنی !

و آیا به این نکته دقت کردی که برخلاف اون تصوری که وجود داره

اسلام دین شادی و بالاتر از اون دین شادی آفرینیه

دینی که حتی رنگ سیاه در اون مکروهه !

رنگی که نماد غمه !

و پاداش این دین شادی آفرین در دنیا و آخرت برات شادیه ...

امیدوارم همیشه شاد باشید و شادمانی هدیه کنید



کاش چون پاییز بودم...

http://s5.picofile.com/file/8143679034/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%B2_%D8%A8%D8%A7_%D8%B1%D9%88%D8%AF%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87_%D8%A8%DB%8C%D9%86_%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D8%AA%D8%A7%D9%86.jpg
کاش چون پاییز بودم

...

کاش چون پاییز بودم

کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم.

برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد,
آفتاب دیدگانم سرد می شد,

آسمان سینه ام پر درد می شد

ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد

اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد.

 

وه ... چه زیبا بود, اگر پاییز بودم,

وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم,

شاعری در چشم من میخواند ...شعری آسمانی

در کنارم قلب عاشق شعله می زد,

در شرار آتش دردی نهانی.

نغمه ی من ...

همچو آواری نسیم پر شکسته

عطر غم می ریخت بر دلهای خسته.
 

پیش رویم :

چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر :

آشوب تابستان عشقی ناگهانی

سینه ام :

منزلگه اندوه و درد وبد گمانی.
 

کاش چون پاییز بودم

....


کاش چون پاییز بودم
http://s5.picofile.com/file/8143679326/%D8%AA%DA%A9_%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D8%AA_%D9%82%D8%B1%D9%85%D8%B2_%D8%A8%DB%8C%D9%86_%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D8%AA%D8%A7%D9%86_%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%B21.jpg

در سنگ خاره قطره باران اثر نکرد


رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد         صد لطف چشم داشتم و او یک نظر نکرد

سیل سرشک ما ز دلش کین به درنبرد         در سنگ خاره قطره باران اثر نکرد      

یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار         کز تیر آه گوشه نشینان حذر نکرد   

     ماهی و مرغ دوش ز افغان من نخفت         وآن شوخ دیده بین که سر از خواب برنکرد  

می‌خواستم که میرمش اندر قدم چو شمع         او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد       

جانا کدام سنگدل بی‌کفایت است         کو پیش زخم تیغ تو جان را سپر نکرد

کلک زبان بریده حافظ در انجمن         با کس نگفت راز تو تا ترک سر نکرد