♥  baroonak ♥
♥  baroonak ♥

♥ baroonak ♥

داستان های کوتاه و جالب انگلیسی با ترجمه فارسی




Last week I went to the theater, the play was very interesting. I didn’t enjoy it! A couple was sitting behind me,

talking loudly. I couldn’t hear the actors; so I looked at them angrily. They didn’t pay any attention.


“I can’t hear a word” I said angrily.” it’s none of your business,” he said.” this is a private conversation!”



ترجمه به فارسی

 

هفته قبل به تئاتر رفتم. نمایش بسیار جذاب بود.من از آن لذت نبردم.زوجی پشت سر من نشسته بودند و با صدای بلند

صحبت می کردند.من نمی توانستم صدای بازیگران را بشنوم،بنابراین با عصبانیت به آنها نگاهی انداختم.آنها توجهی

نکردند.با عصبانیت گفتم:”من یک کلمه نمی توانم بشنوم”.مرد گفت:”به تو ربطی ندارد.این یک گفتگوی خصوصی است.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد